جدول جو
جدول جو

معنی پیروی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

پیروی کردن
متابعت کردن
تصویری از پیروی کردن
تصویر پیروی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیروی کردن
((~. کَ دَ))
اقتدا کردن، متابعت کردن
تصویری از پیروی کردن
تصویر پیروی کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مظفر ساختن غالب گردانیدن فاتح ساختن: مرا گر جهاندار پیروز کرد شب تیره بر بخت من روز کرد. (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
پیش رفتن از جای خود فراتر رفتن، ترقی کردن کمال یافتن، در آمدن در مجاور گذشتن از حد طبیعی و در آمدن در حیطه مجاور (چنانکه لشکری از مرز بگذرد)
فرهنگ لغت هوشیار
راه پیران رفتنهمچون سال خوردگان رفتار کردن: وای زان طفلان که پیری میکند لنگ مورانند و میری میکنند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیرون کردن
تصویر بیرون کردن
خارج کردن اخراج کردن، استثنا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدرود کردن
تصویر پدرود کردن
خداحافظی کردن وداع کردن ترک کردن بدرود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس روی کردن
تصویر پس روی کردن
پیروی کردن تبعیت کردن اتباع
فرهنگ لغت هوشیار
بزیور آراستنزیب و زیور کردن: تو خود بکمال لفط آراسته ای پیرایه مکن عرق مزن عود مسوز. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشوا کردن
تصویر پیشوا کردن
مقتدی کردن راهبر کردن رئیس قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیرون کردن
تصویر بیرون کردن
خارج کردن، به در کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیکوی کردن
تصویر نیکوی کردن
نیکی کردن: (گفتم: این صحبت با تو از چه یافتم ک گفت: به نیکوی کردن با مادر خوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیرون کردن
تصویر بیرون کردن
Evict
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ไล่ออกจาก
دیکشنری فارسی به تایلندی
बेदखल करना
دیکشنری فارسی به هندی
উচ্ছেদ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پدری کردن
تصویر پدری کردن
مثل پدر دلسوزی کردن: در حق فلان پدری کن
فرهنگ لغت هوشیار